معنی ضرب المثل فارسی؛ لقمه گلوگیر

به گزارش تور ایتالیا ارزان، ضرب المثل لقمه گلوگیر، به دوران قدیم بازمی شود و مربوط به مردی به نام حارث است که در عصر خود یکی از عالمان و اندیشمندان معروف بغداد بوده است. در خواندن این داستان با خبرنگاران همراه باشید.

معنی ضرب المثل فارسی؛ لقمه گلوگیر

تاریخچه ضرب المثل لقمه گلوگیر

در روایات این چنین آمده است که در زمان های بسیار قدیم، مردی به نام ابوعبدالله حارث ابن اسد محاسبی بصری در سال 165 هجری قمری، دربصره دیده به دنیا گشود. وی از همان دوران کودکی به تحصیل علم پرداخت وبه پس از سال ها به یکی از بزرگترین علما و اندیشمندان شهر بغداد تبدیل شد.

حارث محاسبی مردی بسیار دین دار و سخت کوشی بود و در خاطرات خود ذکر نموده است که به مدت 40 سال هر روز به صورت دوزانه پشت به دیوار نشسته است. یکی از نزدیکانش از او می پرسد: یا شیخ؛ به چه دلیلی این همه سختی و رنج به خود می دهی؟ وی لبخندی به او می زند و می گوید:

من بنده ای سراپا تقصیرم و از خدای خود خجالت می کشم که در محضر ایشان پایم را دراز کنم.

حارث مردی منظم و حسابگر بود. به همین دلیل به او لقب محاسبی دادند.

یک روز حارث محاسبی پیش یکی از بزرگان دین به نام جنید بغدادی که در مسجد مشغول عبادت بود، رفت. هنگامی که وارد مسجد شد، جنید نگاهی به وی انداخت و متوجه شد که مدتی حارث از گرسنگی زجر می کشد. بعد به حارث گفت که اگر اجازه بدهی من به خانه ام می روم و غذای خوشمزه ای برای می آورم تا نوش جان کنی. حارس که مدت ها بود غذای خوب و کافی نخورده بود پیشنهاد جنید را قبول کرد.

سپس جنید به خانه اش رفت و کمی از غذایی که شب گذشته از مجلس عروسی برایش آورده بودند را گرم کرد و نزد حارث بازگشت. حارث با تماشا غذا بلافاصله مشغول خوردن شد و همین که خواست اولین لقمه را وارد دهانش کند، انگشت دست راستش کشیده شد و به سختی توانست لقمه را داخل دهانش قرار دهد. ناگهان لقمه غذا در گلویش گیر کرد و پایین نرفت. مجبور شد لقمه را از دهان خارج کند. بعد از جنید تشکر کرد و گفت که میل به غذا ندارم و اگر اجازه بدهید زحمت را کم کنم. جنید از حارث پرسید که چرا آن غذا را نخوردی؟! حارث گفت: این غذا را از کجا تهیه کردید؟ جنید هم پاسخ داد که این غذا را دیشب از مجلس عروسی یکی ازاقوام برایم آورده اند. ایرادش کجاست؟

حارث محاسبی گفت:

از آنجا که پروردگار به من ارادت و محبت دارند، غذای مشکوک و مسئله دار در گلویم گیر می نماید و پایین نمی رود.

سپس خداحاظی کرد و به خانه اش برگشت و شکر خداوند را به جای آورد.

فردای آن روز جنید بغدادی حارث را برای ناهار به خانه اش دعوت کرد و به او تکه ای نان خشک داد. حارث هم آن نان را با لذت میل کرد و گفت: این غذای درویشان است. زیرا که پر از مهر و زیبایی خداوند درونش وجود دارد. بعد آن روز را ساعت ها در کنار هم به گفت و گو پرداختند.

حارث محاسبی در سال 243 هجری قمری در بغداد دار فانی را وداع گفت. از آن دوران به بعد این داستان به صورت ضرب المثل عایدی.

منبع: کجارو / بیتوته / yjc.ir
انتشار: 7 بهمن 1400 بروزرسانی: 7 بهمن 1400 گردآورنده: italyro.ir شناسه مطلب: 2124

به "معنی ضرب المثل فارسی؛ لقمه گلوگیر" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "معنی ضرب المثل فارسی؛ لقمه گلوگیر"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید